محل تبلیغات شما



راست می گفتند

همیشه زودتر از آن که بیندیشی اتفاق می افتد

من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم

زمانی که از دست می رفت

و پاهای خسته ام توان دویدن نداشت

چشم می گشودم همه رفته بودند 

مثل بامدادی که گذشت

و دیر فهمیدم که دیگر شب است

بامداد رفت

رفت تا تنهایی ماه را حس کنی

شکیبایی درخت را 

و استواری کوه را

من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم

به حس لهجه بامداد و شور شکفتن عشق

در واژه واژه کلامش که چه زیبا می گفت

من درد مشترکم مرا فریاد کن

 


برای اینکه دوستم داشته باشی,

هر کاری بگویی می کنم,

قیافه ام را عوض می کنم

همان شکلی می شوم که تو می خواهی, اخلاقم را عوض می کنم

همان طوری می شوم که تو می خواهی, حتی صدایم را عوض می کنم

همان حرف هایی را می زنم که تو می خواهی,

اصلن اسمم را هم عوض می کنم, هر اسمی که می خواهی روی من بگذار! 

خب حالا دوستم داری ؟

نه, صبر کن! لطفا دوستم نداشته باش

چون حالا آنقدر عوض شده ام که حتی حال خودم هم از خودم بهم می خورد!

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها